قسمت 4
مترادف-متشابه-متضاد:
کلمات از حیث مناسب و ارتباط با هم سه گونه اند.
(1) از حیث لفظ جدا ولی از حیث معنی یکی هستند.
مثال :علم و دانش –جامه ولباس-صلح وآشتی که به این کلمات مترادف هم می گویند.
(2)کلمات متشابه سه دسته هستند:
الف:کلماتی که در نوشتن یکی اما در لفظ و معنی جدا هستند مثال:کرم-کرم
ب:کلماتی که در نوشتن ولفظ یکی اما در معنی جدا مثال:کلمه شیر وکلمه ی پروانه
ج:کلماتی که در لفظ یکی اما در نوشتن و معنی جدا مثال:خاروخوار
(3)نه تنها از جهت لفظ یا معنی یکی نیستند بلکه از حیث معنی ضد هم نیز هستند.
مثال:دانش و نادانی –روشن وتاریک به اینگونه کلمه ها متضاد می گویند.
معادل سازی :
یعنی کلمه ای که به زبان فارسی جایگزین کلمه ای به زبان بیگانه می شود.
مثال:مدال:گردن آویز سایز=اندازه ترمینال= پایانه
تفاوت صفت وموصوف با مضاف و مضاف الیه:
الف:مضاف الیه را می توان جمع بست اما صفت جمع بسته نمی شود .
ب:مضاف الیه همیشه اسم یا جانشین اسم است اما در ترکیب وصفی یک جزء حتماً صفت است .
*برای تشخیص صفت موصوف و مضاف و مضاف الیه یا به آخر آنها «تر» یا بین آنها کلمه بسیار می گذاریم.مثال:دانش آموز دانا = دانش آموز داناتر یا دانش آموز بسیار دانا –موصوف وصفت
مثال:کفش علی-کفش علی تر یا کفش بسیار علی-معنی ندارد پس مضاف و مضاف الیه است.
فعل لازم:
فعلی که بدون مفعول معنی جمله را تمام کند.مثال:علی آمد.
فعل متعدی:
فعلی که علاوه بر فاعل به مفعول نیاز دارد .مثال: سعید مداد را آورد.
دیالگ چیست؟
گفتگوی دونفر باهم رادیالگ می گویند.
ساختن اسم موصوف:
اسم + صفت مثال: گل زیبا
موصوف صفت
ساخت مضاف و مضاف الیه :
اسم+اسم=مثال: لانه زنبور
مضاف مضاف الیه
کنایه:
به معنی پوشیده سخن گفتن درباره امری و دریافت معنی از راه استدلال است و باعث درنگ خواننده می شود و ذهن او را برای تلاش وامیدارد.
مثال:آب در هاون کوبیدن - توپ و تشر زدن
اغراق:
سبب زیبایی وتخیلی شدن می گردد و ذهن انسان را به تکاپو وامیدارد و سبب کسب لذت می شود.
مثال:از تعجب شاخ در می آوردند.
علامت های دو نقطه ( : ) و گیومه( «» ) وقتی مورد استفاده قرار می گیردکه دو جمله پشت سر هم می آیدو جمله ی دوم حالت نقل قول دارد.
مثال:انسان باید پاکیزه باشد همانطور که خدا در قرآن می فرماید:«پاکیزگی نشانه ی ایمان است».
جمع های عربی متداول در فارسی پنج گروه است:
1 جمع هایی که با (ین)پایان می پذیرد مانند:معلمین- محترمین
2 جمع هایی که با(ی)مثبت عربی پایان می پذیرد و با(ون) جمع بسته می شود مانند:انقلابی- انقلابیون
3 اسم های عربی که با (ات)جمع بسته می شود مانند:حشرات – خطرات
4 اسم هایی که بدون نشانه ی جمع و با تغییر حرکت وافزودن یا کم کردن حرف یا حروفی به صورت جمع در می آید«جمع مکسر» می گویند مانند:اصول – اعماق
قید:
واژه ای است که به مفهوم «فعل» اضافه می کند و توضیحی درباره ی آن می دهد. مانند:محمد تند می رود.
توجه:
قید گاهی به مفهوم صفت – مسند – قید- مصدر چیزی می افزاید و درباره ی آن توضیحی می دهد.
• قید برای صفت مانند : شاگرد بسیار کوشا
قید صفت
• قید برای قید دیگر مانند:علی خیلی خوب می نویسد.
قید قید
• قید برای مصدر مانند:تند رفتن جواد را دیدم.
قید مصدر
قید از هفت معنی اقسام بسیار دارد:
1 قید زمان مانند:شب هوا تاریک است.
2 قید مکان مانند:جواد آنجا نشست.
3 قید مقدار مانند:امروز زیاد گرم بود.
4 قید کیفیت مانند:احمد خوب کار می کند.
5 قید حالت مانند: کودکان را گریان کرد.
6 قید تأسف مانند:متأسفانه نتوانستم تو راببینم.
7 قید تعجب مانند:عجب هوای گرمی.
8 قید تصدیق مانند:حتماً به خانه ی شما می آیم.
9 قید پرسش مانند: چگونه این کار را کردی؟
10 قید شک و تردید مانند: شاید فردا به خانه بروم.
اسم از حیث شماره برسه قسم است:
• اسم اگر بر یک فرد یا چیز یا مفهوم دلالت کند آنرا مفرد گویند واگر بیشتر از یکی را برساند جمع نامیده می شود.
• اسمهای مفرد علامت ندارد ولی اسمهای جمع در فارسی با افزودن یکی از نشانه های «ان» و «ها» ساخته می شود.
مانند: پسر= پسران کتاب = کتابها
• گروهی از اسمها در فارسی «ها» و گروهی با«ان» وبرخی با هردو جمع بسته می شود. 1- سنگها کوهها 2-زنان مردان 3-درختها درختان
•اسمای معنی با «ها» جمه بسته می شود:مانند گفتارها- خوبیها
.حدیث موضوعی ...
ادامه مطلب
[ سه شنبه 5 آذر 1392برچسب: دستور , زبان , فارسی, صفت, فعل , مفعول, قید, مضاف مضاف الیه , صفت و موصوف ,
] [ 20:3 ] [ ح کيومرثي ][